nothing important
برداشت اول:
با مادر و داداش سعیدمان به قصد خرید هدیه ای به پاساژی میرویم....
بعد از گذشت حدودا یک و نیم ساعت...درحالی که دیگر جانی درونمان نبود تیر نهایی را خلاصیده و به یک فروشگاه معروف که قبلا هم ازان خرید کرده بودیم می رویم....
اندکی اجناس را تماشا کرده....وسایل تزئینی و فانتزی انجا را برانداز نموده و چشممان یک مجسمه ی دختر بسیار زیبا که یک چیزی شبیه کوزه یا مثل ان در دستش گرفته و کش و قوسی به کمر خود داده میگیرد...
فروشنده ی مربوطه که پسری چلمن بود و نمی دانستیم انواع دیگر ان مجسمه را نشانمان داده...
سر انجام با هزار شوق و ذوق یکی از انهارا که جای سه شمع هم برویش تعبیه شده بود انتخاب کرده و تقاضای جفت ان را می کنیم....
پسرک ان را اورده و دو جعبه ی غول پیکر می اورد تا اندورا درونشان قرار دهد...
ایشان تصمیم گرفته دو مجسمه را درون یک جعبه بگذارند خبر مرگشان...
ما بهشان گوشزد کردیم که احتمال شکستن بسیار بالا می باشد...
اما خیر...گوش ننموده و بطور ناگهانی به ما خبر می دهند که در حال زور زدن برای فرو کردن مجسمه ی دوم درون جعبه دست دخترک شکسته!!!!
صحنه انقدر وحشتناک بوده گویا که وقتی داداشمان می گوید بذار ببینم می گوید:نه ولش کن خیلی ناجوره...!!!
اعصابمان بهم ریخته و درحال بازدید ویترین مغازه از بیرون برادرمان چندی فحش نثار چلمن الدوله ی مروبطه می نماید
و دوباره به داخل برگشته و همان یک مجسمه را خریداری می کنیم و از ان مکان خارج میشویم!
برداشت دوم:
در حال بازگشت از پارکی گذر کرده و بوی بلال را حس نموده ....
مامی و برادر سعیدمان هوس بلال می کنند و عزم خریدن ان را دارند...
ازان جایی که مامیمان یک بلال زیادشان است و مانیز از کثیف کاری بعد ان بیزاریم به خرید یک عدد تنها برای سعیدجانمان اکتفا می کنیم....
بلال را می کبابند و برادر جانمان انرا درون سطل اب نمک تکان می دهد....
ناگهان....زورشان بالا میرود و محکم انرا درون سطل فشار داده طوری که دسته ی بلال نگون بخت می شکند!!!
قدری بهم نگاه کرده و خندیده...
و در حال خوردن همان بلال بی دسته راهی منزل می شویم......!
پ.ن۱:همیشه قبل از خارج شدن از خانه ذکری..دعایی چیزی بخوانید...یا صدقه ای بدهید.....برای رفع بلا...!
پ.ن۲:ما جدیدا از یکی خوشمان امده....و به خاطر او هم که شده تی وی وطنی را نگاه می کنیم!!!از کامی جون....
پ.ن۳:چرا تابستان اینقدر زود در حال گذر است؟!!!
پ.ن۴:حوصلمان سر رفته بسی!!!!
پ.ن۵:ترم جدید زبانمان دوروز دیگر شروع میشود و ما استاد قبلیمان را می خواهیم...همان اقاهه که از بس می خندید مارا.....!!!چرا منفی می فکرید؟؟؟مارا خوش حال می کرد....
خوش به حال خودت و مامانت و داداش سعیدت....فقط همین...قدر لحظه های شاد زندگیتو بدون...
عزیزم چیه؟؟؟
نبینم ناراحت باشی!!!
هیچی.........ناراحت نیستم....دلگیرم...شاکی ام....
درکت می کنم عزیزم
سلام
چه سرخوش ایول!
راستی اطلاعات ناقص بود!
کد قالبت. جی میل و یاهو میل ... پسوورد هیچکدومو ندادی
سرخوشیا!!!

زبان نوشتاریت منو کشته!
بابا به خدا ما سرخوش نیستیم انطورا که شوما می فکرید....
کامی کیه؟
امممم
کامران تفتی
همین که زیر هشت بازی می کنه
اونورا نیا میدزدنت!
راست میگوویید؟؟؟!!!!
خیلی تشکر می کنیم که مارا اگاه نمودید....
مگر محله تان دزد دارد؟؟؟
کامی کیه بابا!! فرکانس فارس وان چتو شد؟
فرکانس فارسی وانمان را مجددا زدند ترکاندند...

خسته شدیم....شدیم عروسک خیمه شب بازی یک عده دیوانه ی روانی....اه
واااای به به چه تفاهمی... برادی ما هم اسمشان سعید است... ولی بلال را اصولا دوست ندارد... چون می گه توو خیابون دندونام سیاه می شه! ایییییش
حالا مگه مجبوری فیلم ببینی!!! ماهواره این همه فیلم میده... تلویزیون اونا رو چرا نیگا می کنی خوووووب
ماهم به همان دلیل بلال را دوس نداریم...
نه بانو مجبور نیستیم...جاست از کامی خوشمان می اید...
مگه سرخوش چشه؟؟؟ =))
=))
خیلی هم دلت بخواد! :پی
هییی....
دلمان می خواد.....ولی......
اولا اینکه بذار پ.ن ها رو تا ۵۰ برسونم بعد پست جدید بذارم!(میتونی نظرتو درباره اونا بگی خب!:پی)
دوم اینکه اون سنجابه خرگوش نیست :دی
سوم اینکه نه من نیستم همون دختره مو فرفریه که تولدشه!
جدا سنجاب بود؟؟
پس ما چرا تصور کردیم خرگوشه؟؟؟؟
اخی....
حالا این کامی کی هست؟؟؟
سلام
پس چرا پس یاهو رو ندادی!
گوگل ریدری تموم شد مونده بلاگ چرخانت ... پس یاهو رو بدی تمومه
دست گلت درد نکنه داداشی....
من باس چیکار کنم؟؟؟
سلام ...چطوری...چیکارا میکنی با کامی جون؟من تازه فهمیدم این کامی کیه ...آخه بازیگر کم بود که تو از این خوشت اومد؟...نه خداوکیلی؟!
باحاله که.....همچین زیادم خوشمان نیامده...در حده یه مدت تفریح خوشمان امده...
دو دو در خواب به سر می برد آیا؟؟؟؟
why????i,m always awake!!!!
سلام آبجی
تموم شد
قالب الانتو پاک کن اونو بجاش کپی کن!
دیگه هر تغییری خواستی توش بدی راحت باش
قربون داداش
فک کنم اون دختره...(غزل) آپ کرده!!!
سلام
من کاری به قالبت نداشتم فقط کد بلاگ چرخانو توش گذاشتم!
الان کدوم قالب رو گذاشتی؟
پیونداتو حذف نکردی؟ بلاگ چرخانت کار نمیکنه انگار!!!
خب بذار به ترتیب بگم نظرمو
!

!!
چه روزی بوده ها !! همه چی میشکسته هی !
اون فروشنده هه هم از اینا به پستم خیلی خورده .. چلمنن دیگه اسمشون روشونه
گفتی استاد ِ زبان و داغ ِ دلم تازه شد
! من هم یک ترمی با یکی از همین استاد های " با نمک " کلاس داشتیم
! جات خالی !!
من که یه چند قرنی میشه تی وی وطنی نیگاه نیکنم .. بعد از یه سری جریانات که خود دانی که چه گویم
!!
راستی لینکیده شدی
!
راستی ادرس وبتو همیشه اشتباه میذاری واسم!
جدا؟؟؟؟چطور؟؟؟
سلام دودو ...مرسی که اومدی دیدنم ... بازم بیا من بروزم
سلام
خودت میدونستی دودو اسم پرندهای بی پرواز و منقرض شده اس. زیستگاهشم جزیره موریس در اقیانوس هند بوده.
ایشا.. مطلبتو میخونم دوباره مزاحم میشم
سلام دودو
خوفی؟
عزیزم بنظرم بشین درسای سال بعدتو بخون اینجوری هم حوصلت سر نمیره هم واسه سال بعدت خوفه آبجی!
فدای تو ابجی گللل
همین کارو دارم می کنم....
تو کجایی دختر آیا؟؟؟
مگه غزلک سراغی ازم بگیره....هی روزگار
نبودم عسیسم....نتم قطع بود...حالا وصلید
سلام
ببین من همون قالب اولیه رو هم بدون تغییر گذاشتم علامت سوال اومد!
آدرس سایتی که گرفتی رو برام بذار
باشه
خیلی باحال بود.پس از خواندنش بسی خندیدم
.موفق باشی.راستی پیش ما بیا
میخوام از خودم صوتی بگیرم نوشته بودم(ایکیوشهایین)
اشتباه کردم ایکیوش پایینه

من اول تو کامی ها عااااااااشق و دییییییییییونه ی کامی هومیم دوم کامی تفتی
بچه ها/دوستان/آبجی های گلم مصاحبه کامی تو برنامه راه شب دیدید که با هومن حاجی عبدللهی ادای کامران هومن درمیورد
خنده بازاری بیش نبود