دل تنگی بی دلتنگی...دههه!!!
تا حالا شده دلت برای یه ادمی..یا ادمایی که کلی بلا سرت اوردن..کلی اشکت رو در اوردن ...کلی پشت سرت حرف زدن ....خلاصه.....بدی بهت کردن تنگ بشه؟
به نظر خیلی احمقانه میاد....
اما این اتفاق میفته.
نمی دونم دلیلش چیه دقیقا.شاید به خاطر اینه که یه عمری باهاشون زندگی کردی و کلی خاطره ی خوب ازشون داری...
فکر کردن به اون خاطره ها باعث میشه دلت قیلی ویلی بره و بخوای دوباره ببینیشون.....باهاشون اوقاتت رو بگذرونی...حرف بزنی....
اما وقتی عاقلانه به قضیه نگاه می کنی میبینی نباید اینقدر دل نازک باشی.
خیلی بده....خیلی دنیای مزخرفیه....شایدم نه!ادمای مزخرفین!
این ادما هستن که باعث میشن اینقدر به روزگارو دنیا بدوبیراه بگیم....به اونا چه؟؟؟
ما خودمون هستیم که اتفاقات زندگیمونو می سازیم.
دلم میگیره وقتی به روزگار خوشم فکر می کنم....به اون زمان که اون ادما خوب بودن هنوز....قه قه خندمون فضای اطراف رو پر میکرد....مسخره بازی در میاوردیم....
وای که چه دورانی بود.....!
واقعا چرا ادما یهو تغییر می کنن؟
بعضی وقتا کر می کنم یعنی منم ممکنه اینطوری بشم؟؟؟اینقدر راحت و سریع...به اشاره ای رنگ عوض کنم؟
بی معرفت بشم؟؟؟دوستیا یادم بره؟؟؟محبتها....زحمت ها.....کارایی که بقیه برام انجام دادن....
یعنی ممکنه یه روز منم بی رحم بشم؟؟؟
حاضرم بمیرم و اون روز نیاد.
هنوز درگیرم!
چرا دلم براشون تنگ میشه؟؟؟چرا تو ذهنم کنار تمام بدیایی که کردن یه دلتنگی جا خشک می کنه؟!!!
واقعا چرا؟!!!
پ.ن۱:توروح گوگل ریدر با این سیستم پیچیدش....ولی فک کرده!!!ادمش می کنم پدر سوخته رو!
پ.ن۲:اینا هم از سریالای فارسی وان یاد گرفتن قبل عروسی حامله میشه دختره...البت راه نداشت...وگرنه تو دوران دوستی این اتفاق میفتاد.!!!دیگه گفتن این جا ایرانه...زشته...قباحت داره...
پ.ن۳:اگه گذاشتن ما گناه نکنیم؟؟؟حالا یه بار محجبه البته به صورت کاملا مدرنیزه رفتیم بیرون عین جغد نگاه می کنن ادمو.....بی حجاب باشیم کمتر جلب توجه می کنیم....والا
دلتنگی واسه خاطر اون چیزیه که آدم تو دل خودش داره.
میشه تنفر هم داشت و دلتنگ شد٬ تنفر از اونچه ازو تو بیرون اتفاق افتاده و دلتنگ به خاطر اون چیزی که ازو تو دلته.
ببخشید کلمه ای در جملاتتان نا مفهوم می باشد همی!
ازو یعنی چی اونوقت؟؟؟
فدای تو همه دلتنگیات!...آره واسه من که همیشه این اتفاق لعنتی می افته...همیشم به خودم میگم آخه ابله واسه چی از دوریش ناراحتی؟...ولی خوب گریم میگیره...
دقیقا....
البته سعی می کنم من اشکمو نگه دارم واسه جاهای مهمتر...موضوعات هم تری هست که اشک ادم لایقش باشه.
و لی تو این جور مواقع سخت قلبم میگیره...شاید اگه گریه کنم سبک تر شم...
سلام
آیا شما نیز علاقه مند به کسب و کار اینترنتی هستید؟
پارسیان - مرکز تجارت و بازاریابی را با ما تجربه کنید
.جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام اینجا را کلیک کنید
با تشکر [گل]
شوما حساب نیستید همی!
افشین قبول نیست اون بالا من سوم شدم.

اینجور دوستا رو باید دور ریخت.
گوگل ریدر قبل از تو ریده به روحمون تو نمیدونی
فارسی وان واقعا مذهبی تر بودااااااااا
من که میگم با بلوز شلوار برو بیرون لااقل مثل آدمای فحش داشته بهت زل نمیزنن.اون موقع بهت میگن خوش تیپ
اری...سوم شدید افشین حساب نمی باشد
مطمئنی می گن خوش تیپ؟؟؟چیزه دیگه نگن یه وقت؟!!
سلام آجی دودو
منم یه موقع هایی اینجوری میشم
دلم الکی واسه آدمایی تنگ میشه که میدونم ارزش دلتنگی ندارن اما دست خودم نیس بوخووودا!!!!!!
عاشق بووخوودا گفتنتم
دودو جان
پس بلاخره آدرس درستو دادی و منم اومدم
تو پستت یه جا ناراحتی یه جا خوشحالی یه جا عصبانی ای چه خبره آیا؟:دی
شما به حرف مردم و نگاهشون توجه کن هرجوری دوس داری بیا بیرون غمت نباشه ما قبوولت داریم
خوش امدید به وبلاگمان.

به این می گویند پارادوکس روحی
اگر لخت هم بیاییم قبولمان دارید ایا؟؟؟
تا حیاط خلوت خدا 2 حذف شد...تا حیاط خلوت خدا قبلی رو از این به بعد با این اسم لینک کن لطفا: inception
غزل بانو ما خیلی بلدیم لینک کنیم تو گوگل ریدر حالا شوما هی ادرس عوض کن
باشد....میلینکیم بانو
آخ گفتی!!
به یک نفر این حس را دارم! البته نه دلتنگی !! دوست داشتن !!
انقدر هم آدم بی شعوریست که نگو !!!
:دی
دیشب من از دلتنگی داشتم می مردم. چه چیزی دلتنگی ادم رو کم می کنه ؟ دارویی داره ؟
من که هنوز هیچ درمانی واسش پیدا نکردم...گیر اوردی مارا بی نصیب نذارین.
باور کن غیر از خوشتیپ هیچی نیمیگن
عوارض جانبی نداره؟؟؟
عادت . این عادت به بودن کسیه که ادمو اینطور میکنه
و دل کندن از این عادت کمک میخواد یعنی کمک به خودت باز هم یعنی نذاری ذهنت تو رو مشغول کنه .سعی کن تو اونو مشغول کنی و البته که زمان میبره
خب خدا رو شکر خدا فراموشی رو بهمون داده که اگه نمیداد وای به حالمون میشد .
اره..عادت کردم به بودن بعضیا..که کاش نمی کردم...
شاید اگه دوروبرم اتفاقات هیجان انگیز زیادی میفتاد دیگه فرصت فکر کردن به گذشته رو نداشتم...
ممنون فدات بشم...منم از اون راس راسکیاش دلم برات میترکه...تنگ نمیشه!
ای غزلیییییییییییییی. غزللللللللللللللل(ایکن دودو در حال زار زدن
)
پس هم سنیم که... بابا
اره برای منم بعضی وقتا اتفاق می افته
ادمایی که منو رنج و عذاب دادن بعدش دلم براشون تنگ میشه
شاید به قول خودت عادت باشه... نمی دونم والا
تیتر وبلاگت
معنیش یعنی چی؟؟؟؟
یعنی هچل هفتای یه ذهن آشفته!
چه میدونیم.....یعنی چیزایی که همینطوری به ذهن میرسه...شاید بی معنی و چرتم باشه....شاید معنی دارو درست حسابیم باشه...
کامنتت کعرکه بود!
مرسی کلی خندیدم!
بچگیاتم با نمک بودی!
حقیقت رو گفتم
تا حالا شده .... !:)
باید بگم : اره متاسفانه شده که دلم واسه اینجور ادما تنگ بشه! :-|
شاید واسه اینه که خیلیییییییی دوسشون دارم! :)
وگرنه هیچوقت با وجود این همه بدی که بهم کردن واسشو اشک نمیریختم! بی اعتنا مثل خیلی های دیگه ازشون میگذشتم!
یه وقتا تو اوج تنفرم خاطراتت با ادما بهت سیلی میزنه....جوری که دلت برا اون دوران خوش تنگ میشه...با اینکه الان متنفری ازشون!
خیلی بده!
دمت گرم!
ادمش کن پدر سوخته رو =))
>:)
والا
باید از اقای زرقامی بپرسیم ببینیم فارسی وان میبینین یا نه!
والا!!
با این نوناشون!
هو هو هو
کوفت!
سلام عزیزم
من که دلم اصلا و ابدا واسه همچین آدمایی تنگ نمیشه
بیخیال بابا
خوش بحالت....