دوستم..خواهرم....سلام!
درسته همین الان با هم بودیم اما با خوندن نامت دلم خواست یهو تو وبلاگم باهات حرف بزنم.
تو واقعا عزیز دلمی....ممنونم ازت...ممنونم که هستی!که با من هستی!مرسی که دوستمی و از خدا ممنونم که دارمت!
می دونی یه وقتایی خشک میشی...روراست دلم می خواد یه وقتا سرشار از احساس باشی نسبت به حرفی که بهت می زنم یا چیزی که برات تعریف می کنم.اما خشکی...بی تفاوتی نشون میدی!
با وجود همه ی اینا می دونم چه روح لطیفی داری.یه روح پاک و دوست داشتنی!
تو این مدت اخرین تصمیم که با همفکری تو گرفتم به شدت درست و مهم بود.شاید روم تاثیر گذاشت.اما ارزش اون کار خیلی بیشتر از تاثیریه روم ایجاد شده.
پس به خاطر اینم ممنونم.
دلم نمی خواد از هم جدا شیم.هیچ وقت...ما هردومون مثل همیم..شرایطیمون...افکارمون....حتی افکار خانواده هامون!
می فهمم حرفایی رو که بهم میزنی...اگه اعتراضی به این زندگی داری منم دارم....چون منم مثل تو ام!
اما این مشکلات و محدودیت ها باعث نمی شه ما همدیگرو فراموش کنیم....
دوست نازم...خاطراتم باتورو هیچ وقت فراموش نمی کنم...یادمه کلاس دوم دبستان که بودم ازت بدم میومد!یادش بخیر....چقدر فنچ بودیم....
چقدر دلم برای اینکه باهات توی یه نیمکت بشینم تنگ شده....خیلی!
اتفاقا چند وقت پیش داشتم به این قضیه فکر می کردم.....
یادته اولین بار کی اومدی خونمون؟؟!!
همون موقع که قرار بود ماهی درست کنیم!
اون گوله های بافتنی یادته؟؟؟تو اون زمان کارمون شده بود..به هم که می رسیدیم با کانوا ازون توپا درست می کردیم...
هییییییی
چه زود می گذره....یه وقتا با خودم فکر می کنم اگه بگذره...با گذشت زمان خاطرات قشنگی رو می تونیم با هم بسازیم؟؟؟؟
امیدوارم دنیا و زندگی راهمونو از هم جدا نکنه که اصلا طاقتشو ندارم....
خیلی وقتا ازت کفری می شدم....خصوصا وقتی قهر می کردیم...اخه تو خیلی غدی!ببخشیدا...اما قبول کن!وقتی قهر می کردیم سر یه موضوع بیخودی حرصم در میومد....من از همون بچگی اهل قهر نبودم...یادته؟؟؟
اما دوستایی که داشتم همیشه استارت قهر کردن رو میزدن!؟؟؟چرا واقعا؟؟؟
فکر می کنم چون خیلی دوست داشتم ازت حرصم در میومد...با خودم می گفتم چرا واسه دوستیمون ارزش قائل نیستی...چرا می ذاری موضوعات ساده ناراحتی و قهر بوجود بیاره؟!!
حالا می فهمم همون قهرا هم واسه خودش یه خاطره اس!!!
ولی اون موقع بچه بودیم...الان دیگه نباید از هم دلگیر شیم....
خوبیه بچه ها اینه زود یادشون میره از کی دلخور بودن و چرا؟!!
اما ادم بزرگا انگار همیشه بچه ان.....کینه ای و بد قلق....اگه با هم قهر کنن ممکنه این ناراحتی و جدایی سالها شایدم همیشه طول بکشه!
نمی خوام این تجربه رو داشته باشم تو زندگیم!هیچ وقت....
دوستت دارم....اندازه تمام دوستیای پاک....
هوا ابری و گرفته بود کودکی رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا گریه نکن درست میشه.
اووووو حالا تازه اول باروناس انقد بیاد که خودت خسته بشی
ایش کفشام گلی شد
اوف وای پشت شلوارم خیس شد گل پاشید
وای ریملم ریخت ضد آب نبود
اه چقد بارون میاد بسه دیگه
بلههههه چند وقت دیگه اینا رو میگی
حتما اون کودکه هم تو بودی؟!!
نه من خسته نمی شم...میرم زیرش وامیسم تا خیس شم.
عاشق بارونم
منتظرشم که با شدت بیاد!
اره باشدت...
دودو نامردم اگه پاراگراف آخرتو توی متن نیارم!=)) =))
کدوم؟!!در هر صورت شوما صاحب اختیاری
:|
تنبل!
میدونمممممممم:((((
بابا من که بالا اوردن ذهنم عق نداره!
نخیر تو جنبشم عق نمیزنم!
راستی یه بار دیگه صفحمو ریفرش کن!
نه می تونی تو جنبش راستیه عق بزنی...عق خورش بالاس
ای داد این پست جدیده!
من متوجه نشدم!
با من نبودی!
چون ما دوم دبستان با هم نبودیم!
خواهرم اولش بسی جالب بود! مثه بسیجیا!
بسیجیا که نمی گن خواهرم...میگن خواهر....اونطوری مالکیت بوجود میاد و مسائل بعدش
ولی زهر مار