هچل هفتای یه ذهن آشفته!

میان آدمیان چیزی نیست جز دیوار هایی که خود ساخته اند . تولستوی

هچل هفتای یه ذهن آشفته!

میان آدمیان چیزی نیست جز دیوار هایی که خود ساخته اند . تولستوی

در هم ور هم(شایدم برهم!)

نمی فهمم! 

واقعا چرا؟؟؟؟ 

نمیبینی؟؟؟؟ 

نمی بینی وضع خودتو؟؟؟ 

 

بابا نمی کشنت که مثلا بگی اشتباه کردم! 

اصن کسی نخواسته بگی....تو دلت خودتم هنوز پای حرفت هستی؟؟؟ 

 

داری میبینی مردم به چه روز افتادن....تو وضع خودت که تغییری ایجاد نشده هیچ بد ترم شده! 

بازم جانبداری کن ازش حالا! 

 

 

ازین ور ۱ میلیارد پول ملت دود شده رفته هوا......ازینور مرتیکه میاد میگه.....کاری می کنیم که تا ۵۰....۶۰....۷۰ سال دیگه یه قرون حق مردم ضایع نشه!!!! 

 

اون به جهنم! 

عادت کردم به ....شراش! 

ولی عزیز من...تو چرا اخه؟؟؟:(  

 

 

اووووووووف 

 

مخم سوت می کشه حرفاتو می شنوم! 

منطقت کشته منو یعنی! 

یعنی با اینکه هیچی از سیاست سرم نمیشه و سراغشم نرفتم که چیزی یاد بگیرم....حتی نمی تونی منه ساده و بدون آگاهی رو قانع کنی! 

 

نمی دونم اون ........چجوری تونسته توییو که ۶۰ سال زندگی کردی و تجربه داری و خام کنه! 

اونم اینجورییییییییییییی!!؟؟!!!!!!!!  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بی خیال! 

 

 

 

این روزارو به دوستام تسلیت می گم.نمی دونم....ولی برای من خیلی روزای قابل احترامین. 

 

یه حال خاصی دارم تو این روزا..این شبا....وقتی صدای دسته رو می شوم و نمی تونم برم ببینم خیلی ناراحت میشم...خیلی:( 

 

یه وابستگیه خاصی دارم.....دلیلش چیه نمی دونم.شاید......هیچی ! 

 

 

۴ روز دیگه یه روزیه.....یه روز خاص.....از اول ماه منتظرش بودم! 

 

 

بازم نمی دونم چرا!!!! 

 

 

 

 

میشه بفرمایین من دقیقا چیو میدونم؟!!!

نظرات 6 + ارسال نظر
جودی آبوت دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 ب.ظ http://sudi-s.blogsky.com

مرسی که سر زدی

هاله دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ

سلام دودوی من ....
منو یادته .. ؟
دلم خیلی تنگیده بود ...

سلام عجقم
مگه میشه یادم بره توی بی معرفته....بییییب رو


دل منم تنگیده عسیسم

ویـرژیـل سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:47 ب.ظ http://humantragedy.blogsky.com/

سلام دوووووووووووووودوووووووووووووو....
.
.
چطوریـایـــی...!؟ پس پیـدات شـد بالاخـره!؟؟؟
.
خب پرداخـتـن به کـاف.شعریـات هم هنـر می خواهـد! دلش رو نشکـن!!!!

پیدایمان بود.....به طور نا محسوس اف کورس


ای بابا ....ای بابا

شهاب سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:39 ب.ظ http://chertgah.blogfa.com

غصه نخور بابا جان!

هیییییییییییی
مگه میذارن.....

Smile To Me چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ق.ظ

سلام سلام

چطوری؟

بابا بیخیال این جماعت ... خوش باش گور باباشون

مغز اینا مث مردمک چشم می مونه هرچی نور بیشتر بتابه تنگ تر میشه

بببببببهههههههههههه
داداش مهدی!!!!


میگفتی یه گاوی....شتری....گوسفندی....گور خری ....بلاخره یه چی قربونی می کردیم جلو پاتون!!!

شوما خجالت نمی کشید؟؟؟نه من می خواهم بدانم شوما خجالت نمی کشید؟؟



البته باید بگم این کسی که از دستشان کفری شدیم از عزیزانمان می باشند ها که اینگونه سمتشان حمله نموده اید نا سلامتی؟!!!

ی دوست جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:37 ب.ظ

salam
بر دودوی بزرگ
زیاد به حرفهای بیب بیب بیب(بد جور ترافیکه)گوش نده فقط مخت سوت می کشه.
سعی کن زندگی رو شاد ببینی مثل 4 روز دیگه راستی تفلد عشقت مبارک

حالا خوبه زوجو فردش کردن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد