از انجایی که فردا امتحان زبان داریم و تصور می نماییم که غولی می باشیم در این امتحان(وای اگه فردا از یه جام دراد چی؟!!!)و از انجایی که کتاب تمرین زبانمان را نیز گمیده ایم....و همچینین از انجایی که صبح درسمان را خوانده ایم(اندکی مانده به روی خودمان نمی اوریم!!!) به نت قدم نهاده و در بلاگها سری زدیم و همانطور که می دانید غارتگر بازی می باشیم و اصلا به رویمان هم نمی اوریم که دعوت نگشته ایم!!!
القصه....
اقا می خوام بازی کنم باز!
از وبلاگ مینو پیداش کردم
*************************************
1.اگر کسی که قراره باهاش ازدواج کنید یهو یه مشکل نا جور براش پیش بیاد مثلا فلج شه،کور شه ، سرطان بگیره و...... بازم حاضرین پاش بمونید یا ولش می کنین ؟
اممم....اگه واقعا عاشقش باشم اره....اما اگه فقط از روی دوست داشتن معمولیو اینکه دیگه یه موقعیت ازدواجی پیش اومده و درگیرش شدم باشه ....فکر نکنم!
2. اگه شما یه مغازه دار باشین و یه آدم کور بیاد ازتون 5 هزار تومن خرید کنه و به جای 5 تومنی اشتباها به شما تراول 50 هزار تومنی بده و خودش نفهمه اشتباهش رو بهش می گین ؟ یا 50 هزار تومنی رو برمی دارین ؟
صددر صد....نه پول حروم می تونم بخورم نه دلم میاد همچین کاری بکنم....اونم بای ادم نابینا!!!
3. اگه یه روز بفهمین فقط دو هفته دیگه زنده اید چی کار می کنید ؟!
۲ هفته زیادهههه!!!خیلی کارا می شه کرد!یه روزمو با اونی که مثل برادرم عاشقشم می گذرونم حتما....جاهایی که ندیدمو دوس داشتم ببینم میریم می بینم...سعی می کنم اگه به کسی بدی کردم ازش حلالیت بخوام.یه روزمونده به اخرین روزو با همه خانوادم می گذروندم.و اخرین روزو با کسی که شریک زندگیم بوده می گذروندم.
4. حاضرید کلیه تون رو به کسی که به هیچ عنوان نمی شناسین ولی در حال مرگه اهدا کنید تا زنده بمونه ؟؟(توجه داشته باشید که کلیه تونه ! خودکار نیستا !)
اگه خودم مرگ مغزی شده باشم ونتونم به زندگیم به هر دلیلی ادامه بدم اره...حتما این کارو می کنم.
5. اگه جنگ بشه (صرف نظر از جنسیتتون و فقط به خاطر دفاع از کشورتون) حاضرید برید جبهه ؟
اگه این دولت نباشه اره.....البته این دولتم باشه چون یه حس خاصی به ایران دارم با تمام بدبختیمون تو این کشور شاید بازم می رفتم بجنگم به خاطرش.
6. اگر شما یک نخبه علمی باشین و یک کشور خارجی به شما پیشنهاد پناهندگی با مزایا و حقوق عالی بده تا اونجا زندگی کنید و برای اونها کار کنید (همون فرار مغز های خودمون!) این کار رو می کنید ؟
میدونم حماقته....اما بازم چون یه تعلق خاطر دارم به اینجا دوس ندارم هیچ وقت به جایی پناهنده شم....اما واسه ادامه تحصیلو اینا اگه پیشنهاد بدن با کمال میل!!!
7. اگه در حین رانندگی با یک نفر تصادف کنید و کسی نبینه آیا فرد مجروح رو می رسونید بیمارستان یا فلنگ رو می بندین و الفرار ؟
مگه من کیم اخههه؟؟؟؟معلومه می رسونمش.....:(
8.اگر جلو روی شما یک پیر مرد زمین بخوره و شما هم خیلی عجله داشته باشین آیا وا می ستید به اون مرد کمک می کنید حتی اگر دیرتان شود یا بی تفاوت از کنارش رد می شین ؟
اره...حتما....
10. اگر در شرایطی باشین که قرار باشه بین زنده موندن خودتون و یکی که خیلی دوسش دارین مثلا پدر یا مادرتون یکی رو انتخاب کنین کدوم رو انتخاب می کنین ؟؟!!
مسلمه.....اون ادم....!
پ.ن:برویم این ۱ دارس مانده از زبانمان را بخوانیم.....خبر مرگمان!!!!والا....
پ.ن۲:راستی هرکی دوس داش دعوته:)
امروز امتحان زیستمو دادم!
برای من درس زیست شاید تنها درسی باشه که با تمام سلولام دوس دارم بهترین باشم توش!کاش میشد بالاتر از بیستم نمره ای بود که از اونی که ۲۰ میشه هم بالاتر باشم!حسود نیستم اصلا...اما یه حس خاصی دارم به این درس!
عالی دادم امتحانمو....عاشقتم خدا!
وقتی اومدم خونه نشستم روی مبل و نزدیک به ۲۰بااااار .... ۲۰ تا ۲۵تا از شبکه های ماهواره رو عقب جلو کردم!
تا بلکه یه اهنگی که دوس دارموو پیدا کنم.هرزگاهی یه جا توقف می کردمو اهنگیم گوش می کردم.اما از سر اجبار و بیکاری بود...یهو رسیدم به کنسرت یانی!
یعنی من اگه پول داشتم ۶۰ بارم شده میرفتم کنسرتاش.به نظرم خیلی ادم فوق العاده ایه.
من می تونم برای تک تک اهنگاش وقتی چشامو می بندم تو ذهنم تصویر سازی کنم!
به معنای واقعی کلمه لذذذذذت بردم از دیدن کنسرتشو شنیدن صدای بی نظیر پیانوش....اون دختریم که ویلون میزد....
محشر بود!تمام روحم تغذیه شد تو اون چند دقیقه!
این چند روز یه حس و حال خاصی دارم.....
دیشب بعد مدت ها یه بارون زیبا و تند بارید!
از همونا که عاشقانه دوسش دارمو دلم پر میزنه تا زیرش راه برمو تمام تنم خیس شه.....
یه لحظه هایی هست که ادم حس می کنه اگه با خدا تو اون لحظه حرف بزنه...اگه دعا کنه خدا خوب به حرفاش گوش میده......نه اون لحظه که ادمای به اصطلاح روحانی!می گن!
لحظه هایی که به قلب خودت الهام میشه که الان وقتشه....الان خدا منتظرته بری طرفش!
برای من یکی ازون لحظه وقت باریدن بارونه.....
نشد برم بیرون زیر بارون....اما رفتم تو بالکن خونمونو چشامو بستمو صورتمو گرفتم سمت اسمون.....
قطره های بارون می خورد به صورتم.....چونم میلرزید از سرما......اما از ته دلم.....از ته ته دلم با خدا حرف زدم....
می دونستم داره گوش میده.....می دونستم با دقت داره نگام می کنه....حسش می کردم.....
دعا کردم برای خودم.....برای .....!
حال خوبی داشتم.....!
شارژ شدمو برگشتم تو!
خدایا شکرت به خاطر این که اسمونت بارید.....واقعا بهش احتیاج داشتیم!
پ.ن:یادم باشه بعد امتحانام اهنگ وبمو عوض کنم.....دیگه با حال و هوام سازگار نیست.
تو ۱ وبلاگی یه بازی دیدم....دعوتمم نکرده بودن!یعنی اصن نمی شناختنم که بخوان دعوت کنن....از بازیش خوشم اومد انجامش دادم! (خوب کاری کردم اصنشم!!!)
هر کی خواست دعوته....فقط اگه بازیش کردین خبر بدین بخونم!
اگر ماهی از یک سال بودم :آذر
اگر روز هفته بودم : ۵ شنبه
اگر عدد بودم :۴
اگر جهت بودم : جنوب
اگر همراه بودم :پشیمون نمی شد!
اگر نوشیدنی بودم : آب
اگر گناه بودم :شرک (نگین چه ادم پلیدیه.خوشبختانه گناه نیستم ولی اگه بودم بهتر بود بالاترینش باشم!!!!البته به نظر من این بالاترینشه!)
اگر درخت بودم:گردو
اگر میوه بودم : انار
اگر گل بودم : سرخ
اگر آب وهوا بودم :بارونی
اگر رنگ بودم : سیاه(بالاتر از سیاهی رنگی نیست!)
اگر پرنده بودم :۱کبوتر سفید
اگر صدا بودم : صدای موج
اگر فعل بودم : رفتن!
اگر ساز بودم : پیانو
اگر کتاب بودم : روی ماه خداوندراببوس!
اگر عضوی از بدن بودم : چشم
اگر جمله بودم : فرامشت نمی کنم!
اگر شعر بودم: بودیم کسی پاس نمی داشت ک هستیم/ باشد که نباشیم بدانند که بودیم!
اگر بخشی از طبیعت بودم : دریا
اگر یک حس بودم : عشق
هول هولکی نوشت:الان از اپمو بی سلیقگیم معلوم بود وقت ندارم نه؟؟؟!!خوب که چی؟!!
در خواست نوشت:میشه برای نیم مین از ته دلتون از خدا بخواین امتحانامو خوب بدم؟؟؟خیلی برام مهمه اخه!
و بلاخره ۱۷ سالگی رو بدرود گفتم و سلامی گرم به ۱۸ سالگی عرضه کردم.....!
تو خلوت خودمو دلم .......این روز رو تبریک می گم.....به خودم!
خود من!
نمی خواد ۱۰۰ ساله شی.....فقط هر چقدر عمر کردی مفید باش!
چه قدر بده ادم برای خوش وقت نداشته باشه نه؟؟؟؟
از وقتی عاشق خودم شدم !!!وقت نداشتن برای خودم بیشتر ازارم میده تا وقت نداشتن برای بقیه(الان می خواین بذارین دنبالم نه؟.....بطور واضح فحشاتونو می تونم حدس بزنم....دختره ی مغرور بیییییییب....از خود راضیه بیببیب بیییییییییییییب.... حالا انگار چه اش دهن سوزیه پدر سوخته...بزنم پدر پدر سوختتو در بیارم پدر سوختههههه(من سرد سرو میشم عزیزم!!!!! وووو فحش های بدتری ازین قبیل!!!!)
خولاصهههه
این دنیا اینقدر حرف و گله و هر کوفت دیگه تو دلم گذاشته که وقتی می خوام راجع بشون بنویسم بسی گیج می مونم....
*اول از همه از بابام شاکیم بد چجووووووووور!!!(الان میگی اینم یا از مامانش شاکیه یا از باباش!!!)
چه کنیم دیگه....از قابلیتامونه خواهر!
*بعدش این که از معلم ورزشمون نمی گذرممممممممم.....خداوکیلی امروز مرگو با چشمام دیدم....با اون حال زارم حرکات سنگین و ناجور به من میگه انجام بدم:(
به بچه ها نرمش بده....بیا امتحان بسکت بده(اوه مای گاد....پاس بیس بالیش رسما منو....بلهههه).....بعدش بگرد تو زمین توپارو جمع کن.....دوباره ببر بذار سر جاش!!!
من که اصولا اینجور مواقع که حالم بده مثل بعضیا اوضاعمو تو بوق که نمی کنم همه بفهمن.....از چهرهی بشاشمان پی بردن بهترین کیس برای انجام این قبیل کارها امروز بنده می باشم!!!!
دیگه اخر زنگ رو زمین می خزیدم تا برم سر جام تو کلاس بتمرگم!!!
زنگ اخرم که فیزیک داشتیم!
فک کننننننن.....انالیز کردن اون همه مطلب کاری بس دشوار بود....
شیشکی نمی فهمه امروز شقده حالم بد بودش:(:(
*عید قربان رو به همتون جدا سفت و سخت تبریک می گم....فکر کنم دیگه دیر باشه واسه اینکه بگم تو دعای عرفتون منم دعا کنین!!!
اخه خودم تازه می خوام بخونم.....قبوله ایا؟؟؟؟
مهم خلوص نیته دیگه مگه نه؟!!!
*دلم از یه نفر خیلی گرفته.....یه نفر که ۴ سال یه تصوری ازش داشتم اما این روزا داره یه کارایی می کنه که البته کارای بدی نیست.....ناخواسته داره اینطوری می کنه.....اما داره باعث میشه دیگه اون تصورات رو نداشته باشم!
می خوام دلمو باهاش صاف کنم.....می دونم می تونم.....شاید اگه دوسش نداشتم راحت از کنار این دل شکستناش می گذشتمو برام مهم نبود تغییر کردنش.....اما چون دوسش دارم....چون ۴ سالهههه که هر لحظه دوسش داشتم هضمش برام سخته...دارم عذاب می کشم.....اما اشکال نداره....من دلمو باهاش صاف می کنم و مثل قبل با دلم اشتیش میدم!:(
*دلم واسه یه نفر خیلی تنگ شده....اونقدر زیاد که حالم از خودم بهم می خوره!نه واسه اینکه دلتنگ اون شدم.....واسه اینکه از پس احساسم نتونستم بر بیامو تغییرش بدم....تنها غلطی کردم تو این مدت اینه که کنترل و مدیریتش کردم که بخوره تو سرم به عبارتی!!
*۱ مدرسه پسرونه میشه گفت چندین کوچه اون ور تر از مدرسه ماست....هم راهنماییه هم دبیرستان...البته ماشالا قربونشون نرم اینقدر حرکاتشون خاص و ویژه اس که هنوز پی به گروه سنی اینایی که صبح مدرسه دارن پی نبردم!!!!بعد من نمی دونم اینا چرا میان سر کوچه مدرسه ما وا میسن واسه اتوبوس!!!؟؟؟اخه یه خیبونه دیگه هست که اون نزدیک تره به مدرسشون...تازه ایستگاه اتوبسم هست...
حالا اگه خوشتیپ و خوشگل و در کل ادمیزاد بودن ادم دلش نمی سوخت....اونام مثل برادرامون!!!!سوار می شدیم باهم......ولی عجیب چندشن اخه..... می گرخم از کنارشون رد میشم
تاکسیاا چه پرو شدن راستی.....مسیری که هر روز * تومن میدمو فرداش یه قلچماغی میاد *۲ میگیره!!!!
اخه چند روز پیش صبح سوار تاکسی شدم یه اقای خیلی مهربونی بود....بعد من خورد نداشتم...اونم خورد نداشت که خورد کنه پولمو(الان گرفتی چی گفتم ایا؟)خلاصه این بنده خدا کرایه نگرفت دیگه....بدبخت از اون یکی مسافرشم کم کرفت چون اونم خورد نداشت!!!
بعد حالا دو دفعه بعدش که دارم تاکسی سوار میشم این کرایه ندادنم داره از دماغم در میاد!!!همشون زیاد میگیرن کثافتا!به پسره ی الدنگ میگم کرایه فلان قده ها...میگه بله تا فلان جا!!!میگم من تا همی جا همون فلان قدم می دادم هروز.کلی پشت چش نازک می کنم پیاده میشم تصمیم دارم درو بکوبونم خودش گازشو میگیره میره انتر!!!!(هر کی ندونه فک می کنه با دوس دوس دخترش بهم زده اینطوری اب روغن قاطی کرده)بدبختیه ها....پولو گرفته ازم عوض اینکه من شاکی باشم این گازشو میگیره هوز درو نبستم میره!!!
اون یکیشونم که زیادی سیبیل داشت ترسیدم باهاش بحث کنم
پستم طولانی شد می دونم تو این وضع یارانه ها خیلیاتون نمی خونین!!!!(چه ربطی داشت حالا خودمم نمی دونم...ولی اصولا تو این مملکت یه اتفاقی که بیفته همه چی تحت شعاع قرار میگیره)
دوشتون دالم هوالتا