هچل هفتای یه ذهن آشفته!

میان آدمیان چیزی نیست جز دیوار هایی که خود ساخته اند . تولستوی

هچل هفتای یه ذهن آشفته!

میان آدمیان چیزی نیست جز دیوار هایی که خود ساخته اند . تولستوی

دنیای این روزای من!!!

چه قدر بده ادم برای خوش وقت نداشته باشه نه؟؟؟؟ 

 

از وقتی عاشق خودم شدم !!!وقت نداشتن برای خودم بیشتر ازارم میده تا وقت نداشتن برای بقیه(الان می خواین بذارین دنبالم نه؟.....بطور واضح فحشاتونو می تونم حدس بزنم....دختره ی مغرور بیییییییب....از خود راضیه بیببیب بیییییییییییییب.... حالا انگار چه اش دهن سوزیه پدر سوخته...بزنم پدر پدر سوختتو در بیارم پدر سوختههههه(من سرد سرو میشم عزیزم!!!!! وووو فحش های بدتری ازین قبیل!!!!) 

 

 

خولاصهههه 

 

این دنیا اینقدر حرف و گله و هر کوفت دیگه تو دلم گذاشته که وقتی می خوام راجع بشون بنویسم بسی گیج می مونم.... 

 

 

*اول از همه از بابام شاکیم بد چجووووووووور!!!(الان میگی اینم یا از مامانش شاکیه یا از باباش!!!) 

 

چه کنیم دیگه....از قابلیتامونه خواهر!  

 

 

*بعدش این که از معلم ورزشمون نمی گذرممممممممم.....خداوکیلی امروز مرگو با چشمام دیدم....با اون حال زارم حرکات سنگین و ناجور به من میگه انجام بدم:(  

به بچه ها نرمش بده....بیا امتحان بسکت بده(اوه مای گاد....پاس بیس بالیش رسما منو....بلهههه).....بعدش بگرد تو زمین توپارو جمع کن.....دوباره ببر بذار سر جاش!!! 

 

 

من که اصولا اینجور مواقع که حالم بده مثل بعضیا اوضاعمو تو بوق که نمی کنم همه بفهمن.....از چهرهی بشاشمان پی بردن بهترین کیس برای انجام این قبیل کارها امروز بنده می باشم!!!! 

 

دیگه اخر زنگ رو زمین می خزیدم تا برم سر جام تو کلاس بتمرگم!!! 

 

زنگ اخرم که فیزیک داشتیم! 

فک کننننننن.....انالیز کردن اون همه مطلب کاری بس دشوار بود.... 

 

شیشکی نمی فهمه امروز شقده حالم بد بودش:(:( 

 

 

*عید قربان رو به همتون جدا سفت و سخت تبریک می گم....فکر کنم دیگه دیر باشه واسه اینکه بگم تو دعای عرفتون منم دعا کنین!!! 

 

 

 

اخه خودم تازه می خوام بخونم.....قبوله ایا؟؟؟؟ 

 

مهم خلوص نیته دیگه مگه نه؟!!!

  

 

 

 

 

*دلم از یه نفر خیلی گرفته.....یه نفر که ۴ سال یه تصوری ازش داشتم اما این روزا داره یه کارایی می کنه که البته کارای بدی نیست.....ناخواسته داره اینطوری می کنه.....اما داره باعث میشه دیگه اون تصورات رو نداشته باشم! 

می خوام دلمو باهاش صاف کنم.....می دونم می تونم.....شاید اگه دوسش نداشتم راحت از کنار این دل شکستناش می گذشتمو برام مهم نبود تغییر کردنش.....اما چون دوسش دارم....چون ۴ سالهههه که هر لحظه دوسش داشتم هضمش برام سخته...دارم عذاب می کشم.....اما اشکال نداره....من دلمو باهاش صاف می کنم و مثل قبل با دلم اشتیش میدم!:( 

 

*دلم واسه یه نفر خیلی تنگ شده....اونقدر زیاد که حالم از خودم بهم می خوره!نه واسه اینکه دلتنگ اون شدم.....واسه اینکه از پس احساسم نتونستم بر بیامو تغییرش بدم....تنها غلطی کردم تو این مدت اینه که کنترل و مدیریتش کردم که بخوره تو سرم به عبارتی!! 

 

 

 

 

*۱ مدرسه پسرونه میشه گفت چندین کوچه اون ور تر از مدرسه ماست....هم راهنماییه هم دبیرستان...البته ماشالا قربونشون نرم اینقدر حرکاتشون خاص و ویژه اس که هنوز پی به گروه سنی اینایی که صبح مدرسه دارن پی نبردم!!!!بعد من نمی دونم اینا چرا میان سر کوچه مدرسه ما وا میسن واسه اتوبوس!!!؟؟؟اخه یه خیبونه دیگه هست که اون نزدیک تره به مدرسشون...تازه ایستگاه اتوبسم هست... 

حالا اگه خوشتیپ و خوشگل و در کل ادمیزاد بودن ادم دلش نمی سوخت....اونام مثل برادرامون!!!!سوار می شدیم باهم......ولی عجیب چندشن اخه..... می گرخم از کنارشون رد میشم 

 

 

تاکسیاا چه پرو شدن راستی.....مسیری که هر روز * تومن میدمو فرداش یه قلچماغی میاد *۲ میگیره!!!! 

 

اخه چند روز پیش صبح سوار تاکسی شدم یه اقای خیلی مهربونی بود....بعد من خورد نداشتم...اونم خورد نداشت که خورد کنه پولمو(الان گرفتی چی گفتم ایا؟)خلاصه این بنده خدا کرایه نگرفت دیگه....بدبخت از اون یکی مسافرشم کم کرفت چون اونم خورد نداشت!!! 

بعد حالا دو دفعه بعدش که دارم تاکسی سوار میشم این کرایه ندادنم داره از دماغم در میاد!!!همشون زیاد میگیرن کثافتا!به پسره ی الدنگ میگم کرایه فلان قده ها...میگه بله تا فلان جا!!!میگم من تا همی  جا همون فلان قدم می دادم هروز.کلی پشت چش نازک می کنم پیاده میشم تصمیم دارم درو بکوبونم خودش گازشو میگیره میره انتر!!!!(هر کی ندونه فک می کنه با دوس دوس دخترش بهم زده اینطوری اب روغن قاطی کرده)بدبختیه ها....پولو گرفته ازم عوض اینکه من شاکی باشم این گازشو میگیره هوز درو نبستم میره!!! 

 

اون یکیشونم که زیادی سیبیل داشت ترسیدم باهاش بحث کنم

 

 

 

 

 

پستم طولانی شد می دونم تو این وضع یارانه ها خیلیاتون نمی خونین!!!!(چه ربطی داشت حالا خودمم نمی دونم...ولی اصولا تو این مملکت یه اتفاقی که بیفته همه چی تحت شعاع قرار میگیره) 

 

 

دوشتون دالم هوالتا

هیچی!

نگرانتم بی معرفت!(الان میگی کی به کی میگه بی معرفت!!!) 

 

 

سلامتی و ارامشتو هر شب از خدا خواستم! 

 

 

بی اینکه بخوام یادم باشی! 

 

 

زنده می باشیم(بدبختانه!)

اینجانب به دلیل غیبت کبری مان مراتب عذر خواهی را به عمل اورده و سعی می کنیم اپی لایق حضور انتر و انورتان!!!به عمل رسانیم! (به زودی)

 

 

هم اکنون به دلیل شوخی پشت وانتی مادر گرام اعصابمان گهی می باشد و تا همین چند ثانیه پیش به پهنای صورت می گریستیم! 

 

 

لذا بیشتر ازین توانایی تایپ کردن نداشته و گورمان را گم می کنیم. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

می دونم مهم نبودم!(چرت نگو نه بابا مهمی!!!از کامنتاتون معلومه که هیچ اثری الحمد الله ازشون نیس!!!)اما از همون تعدا کمیم که سراغمو گرفتن ممنونم. 

هم نتم قطع بود هم شدیدا درس و کار داشتم ....و دارم البته!  

 

 

 

گوسفند متفکر عزیز کنار همین بخش نظرات روی دودو کلیک کنی یه صفحه میاد زیر عکسش نوشته تماس با من.اونجا می تونی خصوصی بکامنتی.