هچل هفتای یه ذهن آشفته!

میان آدمیان چیزی نیست جز دیوار هایی که خود ساخته اند . تولستوی

هچل هفتای یه ذهن آشفته!

میان آدمیان چیزی نیست جز دیوار هایی که خود ساخته اند . تولستوی

دودددددووووووووووووووووو......(که چی حالا؟!!)

دلم هراز گاهی ازت میگیره و حرفایی میزنم که لایقش نیستی.... 

بهونه های بی مورد میگیرم..... 

میگذری...درسته حرفتو میزنی....اما میگذری بعدو.....من میمونم با شرمندگی....با .... 

 

ببین؟حواسم هست هستی....حواسم هست که یه کاری می کنی همش که حالم خوب شه....ارووم باشم.... 

 

ببخش منو....باشه؟ 

 

گاهی اون ترس همیشگی میاد سراغم این وقتا.....که نکنه یهو خسته شی....نمی دونم! 

 

می خوام باشی....می فهمی؟ 

 

می خوام باشی.....اما اروم....خوشحال....خوشبخت....می خوام با این حس ها کنارم باشی....نه حسای دیگه..... 

 

که خودت میدونی اصلا تحملشو ندارم....که اونطوری ببینمت..... 

 

 

 

 

 

 

یه چیزیو میدونی؟مامانم میگه زبونت تنده!راس میگه نه؟؟؟توام به این موضوع رسیدی؟ 

حتما رسیدی..... 

 

چیکار کنم؟؟؟خودمم ناراحتم که اینطوریم! 

کمکم کن نباشم....اگه تندی کردم .....حواسمو بیار سرجاشو ارومم کن.... 

 

چقدر خودخواهم....که فقط می خوام تو هوامو داشته باشی..... 

 

 

 

اما اینا همش مال فاصله هاست.....وقتی روزایی رو تصور می کنم که این فاصله ها نیست.....میبینم اصلا این بگو مگوهای ساده رو هم باهم نداریم..... :)

 

پس این یه روی منه.....رویه بهترمو اون موقع میبینی!:) 

 

 

 

اسم رمزو اندفه تو بگو.....! 

 

 

 

پ.ن۱:دلم خیلی میگیره میای و میگیو میحرفی ولی من اخر همه میاما! 

 

بم بگوو.....اهل تلافی نیستم.....اما اندفه نمیگم بهت اومدم تا ماتحتت بسوزه!!!! 

 

 

 

پ.ن۲:کنکور را گذراندیم!اصلا دلمان نمی خواد بفکریم که چگونه بود!خدااااااااااااااااااجووووووووووون....نمی خوام یه سال دیگه بخرسم!جون جدت امسال اوکیمون کن بریم راحت شیم ازین نظام کوفتی که هر سال یه ایده در میکنه از خودش!